در روايات فراوانى آمده است كه پيامبر صلىاللهعليهوآله در ايّام حيات خويش، پيوسته در ساعاتى از شبانه روز، آيات نازل شده و تأويل آن را به على عليهالسلام مىآموخت.
ابوالفتاح نقل مىكند كه امام صادق عليهالسلام فرمود: خداوند تنزيل و تأويل را به پيامبرش آموخت و فرستاده خدا صلىاللهعليهوآله آن را به على عليهالسلام ياد داد.(1)
اصبغ بن نباته مىگويد: وقتى على عليهالسلام برمسند خلافت نشست و مردم با او بيعت كردند، فرمود: به خدا! من از هر مدّعى دانشى، به قرآن و تأويلش داناترم... سوگند به آن كه دانه را شكافت و جاندار را پديدآورد! اگر از هر آيهاى بپرسيد، به شما گزارش كنم كه چه زمانى نازل شد و در باره چه چيزى نزول يافت و به شما ناسخ و منسوخ، خاص و عام، محكم و متشابه و مكّى و مدنى بودن آن را خبردهم.(2)
نيز حضرت على عليهالسلام فرمود: من ناسخ ومنسوخ، محكم و متشابه، فصل و وصل وحروف و معانى قرآن را نيز مىدانم. به خدا! هيچ حرفى برمحمد صلىاللهعليهوآله نازل نشد مگر آن كه من مىدانم كه درباره چه كسى ودر چه روزى و چه جايى نزول يافت. به خدا! «انّ هذا لفى الصحف الاولى * صحف ابراهيم و موسى»؛(3) پيش من است. من آنها را از فرستاده خدا صلىاللهعليهوآله به ارث بردهام.(4)
نيز فرمود: آنچه را غايب بودم، (پيامبراكرم صلىاللهعليهوآله ) حفظ مىكرد و زمانى كه بر او وارد مىشدم، به من مىفرمود: اى على! پس از تو، خدا فلان آيه را نازل كرد. پيامبر صلىاللهعليهوآله آن آيه را براى من مىخواند و تأويلش را نيز به من مىآموخت.(5)
عبداللّه بن حسن بن حسن بن على عليهماالسلام از پدرش، از جدش چنين نقل مىكند: پيامبر صلىاللهعليهوآله هرگاه در روز بر او وحى نازل مىشد، آن روز به شب نمىرسيد مگر آن كه آن را به على عليهالسلام گزارش مىكرد و هرگاه در شب بر او نازل مىشد، آن شب به روز نمىرسيد مگر آن كه آن را به على عليهالسلام خبر مىداد.(6)
ابن ابىالحديد معتزلى مىگويد: همه اتّفاق دارند كه على عليهالسلام قرآن را در زمان رسول خدا صلىاللهعليهوآله حفظ مىكرد و غير از او كسى قرآن را حفظ نمىكرد و او اوّل كسى است كه قرآن را جمعآورى كرد.(7)
بيشتر محقّقان و تاريخ نويسان برآنند كه جمع و ترتيب سورهها بعد از وفات پيامبر صلىاللهعليهوآله به دست اميرمؤمنان حضرت على عليهالسلام ، سپس زيد بن ثابت و ديگر صحابه بزرگوار انجام گرفت.(8)
ابن فارس از عبد خيرنقل مىكند كه پس از رحلت رسول خدا صلىاللهعليهوآله ، على عليهالسلام نخستين كسى بود كه قرآن را گرد آورد.(9)
بنابرنظر علماى شيعه و اهل سنت ، حضرت على عليهالسلام آغازگر تدوين قرآن ـ بنابر وصيّت پيغمبراكرم صلىاللهعليهوآله ـ پس از رحلت آن حضرت بود. علماى اهل سنت نام چهار نفر را به عنوان نخستين جامع و مدوّن قرآن نام مىبرند كه حضرت على عليهالسلام در رأس آنها قرار دارد. اين چهار نفر عبارتند از: على عليهالسلام ، ابوبكر، عمر و سالم مولى حذيفه.(10)
حضرت على عليهالسلام مىفرمايد: «لمّا قبض رسول اللّه صلىاللهعليهوآله اقسمت الاّ اضع ردائى عن ظهرى حتى اجمع مابين اللّوحين فما وضعت ردائى حتّى جمعت القرآن»(11)
وقتى رسول خدا صلىاللهعليهوآله رحلت كرد، قسم ياد كردم كه ردا بردوش نگيرم تا وقتى كه قرآن را جمعآورى كنم و ردا برنگرفتم تا قرآن را جمع آورى نمودم.
ابن ابىالحديد مىنويسد: «لمّا قبض النّبى صلىاللهعليهوآله جلس علىّ فالّفه كما انزل اللّه و كان به عالماً»(12)
وقتى رسول خدا صلىاللهعليهوآله رحلت نمود، على عليهالسلام قرآن را آن گونه كه نازل شده بود، تنظيم نمود و به نزول آن آگاه و دانا بود.
سليم بن قيس از سلمان نقل مىكند، على عليهالسلام پس از رحلت پيامبر صلىاللهعليهوآله ملازم خانه شد و قرآن را تأليف نمود و از خانه بيرون نيامد تا اين كه قرآن را از ورقههاى كاغذ، چوبها، چرمها و قطعات ديگر، در يكجا جمع كرد و در پارچهاى گذاشت و مهر نمود. ابن شهرآشوب مىنويسد: پيغمبراسلام صلىاللهعليهوآله به على عليهالسلام فرمود: ياعلى! اين كتاب خداست، با خودبردار. پس على عليهالسلام آن را در پارچهاى نهاد و به منزل برد و پس از رحلت پيغمبر صلىاللهعليهوآله آن را بر طبق نزول تأليف نمود و به آن آگاه و عالم بود.(13)
محمدبن سيرين گويد: چون آغاز خلافت ابوبكر شد، علىبنابى طالب عليهالسلام در خانه خود نشست. به ابوبكر گفتند كه او از بيعت با تو كراهت دارد. اين بود كه ابوبكر او را ملاقات كرد و گفت: آيا از بيعت با من كراهت دارى؟
على عليهالسلام گفت: با خود پيمان بستهام كه جز روز جمعه ردا به دوش نگيرم، تا كتاب خدا را در مصحفى گردآورم. پس آن را انجام داد.(14)
ابن نديم مىنويسد: زمان وفات پيامبر صلىاللهعليهوآله ، حضرت على عليهالسلام احساس كرد مردم فالهاى بدى مىزنند.* از اين رو قسم ياد كرد كه عبا به دوش نگيرد تا قرآن را جمع كند. پس سه روز در خانه نشست تا قرآن را جمع آورى كرد و آن اوّلين مصحفى بود كه همه قرآن در آن جمع شده بود.(15)
گرچه «ابن حجر» خبر جمع آورى حضرت على عليهالسلام را ضعيف مىشمارد و مىگويد: برفرض صحت؛ مراد از جمع، حفظ تمام آن بوده است. و مستشرقين هم دل به اين سخن دادهاند اما بايد گفت: نه تنها على عليهالسلام نخستين گردآورنده قرآن نزد شيعيان است، بلكه اهل تسنن نيز روايات فراوانى دراين باره ذكر كردهاند.(16) توجيه اين كه على عليهالسلام قرآن را در سينه خود جمع كرده بود، بارواياتى كه با صراحت مىگويند: تمام قرآن در كتابى جمع آورى گرديد، سازگارى ندارد.(17)
به گفته سيدحسن صدر، رواياتى كه از اهلبيت عليهمالسلام نقل شده كه على عليهالسلام اولين جامع قرآن است، از حدّ احصاء و شماره خارج است.(18)
ترتيب دقيق آيات و سورهها طبق نزول آنها دراين مصحف رعايت شده بود و كاملا مراحل و سير نزول آيات در آن روشن بود و بدين وسيله سيرتشريح و احكام، مخصوصاً مسأله ناسخ و منسوخ در قرآن فهميده مىشد.(19)
جمع آورى قرآن توسط حضرت على عليهالسلام به ترتيب نزول و تقديم منسوخ برناسخ بود.(20) شيخ مفيد مىگويد: على عليهالسلام در مصحف خود منسوخ را برناسخ مقدم فرمود.(21) ابورافع مىگويد: آن را چنان كه خدا نازل كرد، فراهم آورد و بدان آگاه بود.(22) سالم بن ابىسلمه مىگويد: امام صادق عليهالسلام فرمود: على عليهالسلام پس از آن كه آن را نوشت، به ميان مردم آورد و فرمود: اين كتاب خداست؛ چنان كه خدا آن را بر محمد صلىاللهعليهوآله نازل كرد.(23)
جابرمىگويد: من از امام باقر عليهالسلام شنيدم كه فرمود: هيچ يك از مردم نيست كه بگويد: قرآن را چنان كه خدا نازل كرد، گردآورده است؛ مگر آن كه دروغ مىگويد. و جز علىبن ابىطالب و امامان پس از او آن را چنان كه خدا نازل كرد، كسى گرد نياورد و حفظ نكرد.(24)
محمدبن سيرين مىگويد: آن را بر (وفق ترتيب) تنزيلش نوشت و ناسخ را در پىمنسوخ نوشت و از حضرت على عليهالسلام نقل مىكند كه فرمود: من سوگند ياد كردهام كه پس از وفات پيامبر صلىاللهعليهوآله عبا بردوش نگيرم تاآن كه قرآن را چنان چه نازل شد، گردآورم. مسعودى نيز نقل مىكند كه على عليهالسلام فرمود: اين كتاب خداست. من آن را چنان كه رسول خدا صلىاللهعليهوآله فرمان داد و وصيّت كرد، به همان گونه كه نازل شد، فراهم آوردم.
در مصحف حضرت على عليهالسلام قرائت آيات طبق قرائت پيامبراكرم صلىاللهعليهوآله كه اصلىترين قرائت بود، ثبت شده بود و هرگز براى اختلاف قرائت درآن راهى نبود. بدين ترتيب راه براى فهم محتوا و تفسير صحيح آيه هموار بود.
خصوصيت ديگر مصحف حضرت على عليهالسلام اين بود كه مشتمل بر تنزيل و تأويل بود، البته در حاشيه مصحف. اين حواشى بهترين وسيله براى فهم معانى قرآن و دفع بسيارى از مبهمات بود.(25) ابن اشته در مصاحف خود از ابن سيرين نقل مىكند كه على عليهالسلام در مصحفش ناسخ و منسوخ را نيز نوشت.(26) شيخ طبرسى نيز از سلمان فارسى نقل مىكند كه آن حضرت قرآن را مشتمل برتنزيل و ناسخ و منسوخ نوشت.(27) شيخ مفيد در كتاب «الارشاد» نقل مىكند كه حضرت على عليهالسلام تأويل بعضى آيات و تفسير آنها را به تفصيل درآن مىنوشت.(28) سليم بن قيس از على عليهالسلام نقل مىكند كه فرمود: هرآيهاى كه بر رسول خدا صلىاللهعليهوآله نازل مىشد، خواندن آن را به من مىآموخت و به من ديكته مىكرد تا آن را به خطّ خود بنويسم و تفسير، تأويل، ناسخ ومنسوخ، محكم و متشابهات آيات قرآن را به من تعليم مىداد. سپس از خدا مىخواست تا توفيق فهميدن قرآن و حفظ كردن آن را به من عطا فرمايد. هر آيه و مطلبى را كه پيامبر صلىاللهعليهوآله به من آموخته و ديكته كرده بود، نوشتم و هيچ آيهاى را فراموش نكردم.(29)
مرحوم بلاغى در مقدمه تفسير «آلاءالرحمن»(30) مىنويسد: مصحف حضرت على عليهالسلام مشتمل برجوانب عمومى آيات بود، به طورى كه اختصاص به زمان و مكان و شخص معينى نداشت و مانند خورشيد و ماه جريان داشت. اين است مقصود على عليهالسلام از تأويل در كلامش: «من كتاب را به آنها عرضه كردم، در حالى كه داراى تنزيل و تأويل بود.»
در احتجاج طبرسى(31) آمده است كه حضرت على عليهالسلام خطاب به طلحه فرمود: هرآيهاى كه خداوند برپيامبر صلىاللهعليهوآله نازل نمود، نزد من است، براملاء ايشان و خط من و تأويل همه آيات و حلال و حرام و حدود و احكام يا هرچيزى كه امت تا روز قيامت بدان احتياج داشته باشند، حتى ديه خراشى كه بر بدن وارد آيد، با املاء پيامبر صلىاللهعليهوآله و خط من نوشته شده است.
بنابراين مصحف حضرت على عليهالسلام به ترتيب نزول، طبق قرائت پيامبراكرم صلىاللهعليهوآله ، مشتمل بر تنزيل و تأويل و تفسير و جوانب عمومى آيات، همراه با بيان شأن نزول، محكم و متشابه، عام و خاص و ناسخ و منسوخ بود و طبق گفته امام باقر عليهالسلام جز علىبن ابىطالب عليهالسلام ، دروغ گفته است كسى كه بگويد قرآن را چنان كه نازل شد، جمع كردم و به گفته محمدبن سيرين، اگر جن و انس جمع گردند كه اين گونه قرآن را بنويسند، نمىتوانند.
آقاى حجتى در تاريخ قرآن مىنويسد: «مسلّماً متن ومحتواى قرآن حضرت على عليهالسلام ـ منهاى ترتيب سور آن ـ هيچ تفاوتى با قرآن موجود ندارد.»(32)
دكتر راميار نيز مىنويسد: «دراين كه مصحف على عليهالسلام ازنظر ترتيب سورهها با قرآن موجود مغاير و متفاوت بوده، گفتگويى نيست، و در اين كه اضافاتى هم در مصحف على عليهالسلام بوده، حرفى نيست. اما مىدانيم كه اين اضافات جزء قرآن نبوده است. چرا كه خود حضرت خطاب به طلحه فرمودند: اى طلحه! اگر به آنچه در قرآن است عمل كنيد، از آتش جهنّم رهايى خواهيد يافت و اهل بهشت خواهيد بود كه حجّت ما و بيان حقّ ما و وجوب طاعت ما درآن است.»(33)
بنابراين بايد گفت كه فرقى بين دو مصحف نبوده است. چرا كه على عليهالسلام نگهبان سلامت دين بود و اگر كوچكترين تحريف يانقصان يا زياده ياتغييرى در مصحف عثمان مىديد، سكوت نمىكرد و هيچ گاه از امام عليهالسلام شنيده نشد كه به صراحت يا اشاره ايجاد شك ياعدم اطمينان نسبت به مصحف عثمان كنند. و به همين خاطر خود حضرت و بقيه ائمه عليهمالسلام مردم را به همين قرآن ارجاع مىدادند و به اعتقاد «شيخ صدوق» قرآنى كه در دست مردم است، همانى است كه خدا بر پيغمبرش صلىاللهعليهوآله نازل كرد. و اختلاف آن اين است كه مصحف حضرت على عليهالسلام به ترتيب نزول و تقدّم منسوخ بر ناسخ و تفسير و تأويل آيات است و اين كه گفتهاند قرآن تام و تمام نزد على عليهالسلام و بعد ائمه طاهرين عليهمالسلام و الآن نزد حضرت ولى عصر عليهالسلام مىباشد. از اين جهات است كه ذكر شد و الاّ درخود قرآن ابداً كم و زيادى نشده است.
آقاى كورانى در كتاب تدوين القرآن(34) مىنويسد: «ادعاى عثمان اين بود كه لجنه (گروه جمع آورى قرآن) مصحف مادر را از روى مصحفى نوشتند كه به املاى پيامبراكرم صلىاللهعليهوآله بود و آن چه در اخبار آمده، آن مصحف حضرت على عليهالسلام بوده است و عثمان چون مىخواست مردم حسّاس نشوند، نسبت به عائشه داد. هيچ كس قبل از وفات پيامبر صلىاللهعليهوآله غير از حضرت على عليهالسلام نسخهاش را برايشان عرضه نكرد. اگر براى عائشه مصحفى بود، به آن احتجاج مىكرد و از ابن يونس درخواست نوشتن مصحف نمىكرد و طبق روايت ابن ابىشيبه، قرائتى كه در سال آخر عمر پيامبر صلىاللهعليهوآله خوانده شد، طبق همين قرائتى است كه مردم امروزه قرآن را مىخوانند. پس همان طور كه قبلاً اشاره شد، قرائت ما نيز مطابق با قرائت مصحف حضرت على عليهالسلام است.»
اضافه براين، قرآن فعلى ما به قرائت حفص از عاصم ازابى عبدالرّحمن است و او مىگويد: هيچ اختلافى با على عليهالسلام در قرائتش ندارم و حضرت نسبت به قرائت عاصم مىگويد: «افصح القرائات قراءة عاصم»؛ فصيحترين قرائتها، قرائت عاصم است.
ابن نديم مىنويسد: حضرت على عليهالسلام درخانه نشست و تا سه روز به جمع آورى قرآن سرگرم بود. دكتر راميار مىنويسد: درباره مدت اين گردآورى، روايات مختلف است. پارهاى مىگويند: حدود شش ماه پس از وفات پيامبر صلىاللهعليهوآله بود كه على عليهالسلام براى گردآورى قرآن نشست. اما ديگران مىگويند: قرآن را ظرف سه روز از روى حافظه به ترتيبى كه بر وى مكشوف شده بود، نگاشت.(35)
ابن عباس نقل مىكند: خدا قرآن را در قلب على عليهالسلام جمع كرد و بعد از مرگ پيامبر صلىاللهعليهوآله در شش ماه جمع آورى كرد.(36) بنابر روايات، على عليهالسلام مدت شش ماه در منزل نشست و اين كار را به انجام رسانيد.(37)
براساس نقل سيوطى و سجستانى، پس از رحلت پيامبراكرم صلىاللهعليهوآله ، على عليهالسلام به انزوا پرداخت و هنوز شش ماه از رحلت نگذشته بود كه ازنوشتن مصحف فراغت يافت.
وقتى غاصبان و كوردلان فهميدند كه در مصحف حضرت مطالب تفسيرى نيز هست و آل محمد صلىاللهعليهوآله به شجره طيّبه و بنى اميه به شجره خبيثه، ومنافقان در آن معرفى شدهاند و شرط لياقت خلافت و فتوا در آن معلوم شده و مختصّات حكومت اسلامى روشن شده است و ديگر راه براى طرحهاى پيش ساخته معطّل خواهد ماند، اجراى اغراض شخصى و قومى و سياسى مانع از قبول مصحف شد و متأسفانه آن را ترك كردند و نه تنها مصحف حضرت را ترك كردند بلكه مصاحف ديگرى، چون مصحفهاى ابن عباس، ابن مسعود و ابىّبن كعب را كه مشتمل بر تفسير و تأويل مأثور بود، به نابودى كشاندند. آنچه ردّ شد، متن مصحف نبود، چون بين متن مصحف حضرت على عليهالسلام و مصحفهاى موجود هيچ تفاوتى نبود، بلكه تفسيرهاى موجود در مصحف ايشان بود.(38)
على عليهالسلام پس از اتمام گردآورى قرآن، آن را بارشتر كرد و به مسجد آورد، در حالى كه مردم پيرامون ابوبكر گرد آمده بودند. حضرت به آنان فرمود: بعد از مرگ پيامبر صلىاللهعليهوآله تاكنون به جمع آورى قرآن مشغول بودم و در اين پارچه آن را فراهم كردهام و تمام آنچه بر پيغمبر صلىاللهعليهوآله نازل شده است، را جمع كردهام. مبادا فردا بگوييد از آن غافل بودهايم!
آن گاه يكى از سران گروه به پا خاست و با ديدن آنچه على عليهالسلام در نوشتهها فراهم كرده بود، گفت: به آن چه آوردهاى، نيازى نيست و آنچه نزدماست، ما را كفايت مىكند.
على عليهالسلام فرمود: ديگر هرگز آن را نخواهيد ديد. (آنگاه داخل خانه خود شد و كسى مصحف را پس از آن زمان نديد.) برمن لازم بود پس از فراهم آوردن مصحف، شما را آگاه سازم تا آن را بخوانيد و روزقيامت نگوييد: من شما را به يارى خود فرا نخواندم و حقم را به شما يادآور نشدم و شما را به كتاب خدا فرانخواندم. عمر به او گفت: آيا قرآنى كه باماست، از آنچه تو ما را به آن فرا مىخوانى، بىنياز نمىسازد؟!
ابوذر مىگويد: وقتى عمر خليفه شد، گفت: اى ابوالحسن! كاش قرآنى را كه نزد ابوبكر آوردى، مىآوردى تا برآن گرد آييم. على عليهالسلام فرمود: هيهات! بدان راه نيست. من آن را تنها نزد ابوبكر آوردم تا حجّت بر شما تمام شود و روز رستاخيز مگوييد كه ما ازاين بىخبر بوديم.
در دوران عثمان، طلحه بن عبداللّه به اميرمؤمنان عليهالسلام عرض كرد: به ياددارى آن روزى را كه مصحف خود را بر مردم عرضه داشتىو مردم آن را نپذيرفتند؟ چه مىشود امروز آن را ارائه دهى تا شايد رفع اختلاف گردد؟
حضرت فرمود: آيا اين قرآنى كه امروز دردست مردم است، تمامى آن قرآن است يا آن كه چيزى غير از قرآن به آن اضافه شده است؟ طلحه گفت: البته تمام آن قرآن است. حضرت فرمود: اكنون كه چنين است، چنان چه به آن اخذكنيد و عمل نماييد، به رستگارى رسيدهايد، قرآنى كه من جمع نمودهام، طبق امر رسول خدا صلىاللهعليهوآله بايد به برترين مردم بعد از خودم وجانشينم كه فرزندم حسن است، تحويل دهم. او هم بايد به فرزندم، حسين تحويل دهد. سپس درنزد فرزندان حسين، يكى پس از ديگرى قرار گيرد تا آخرين ايشان به رسول اللّه صلىاللهعليهوآله برگرداند.
طبق روايات معتبر و به روايت امام صادق عليهالسلام كه فرمود: هنگامى كه قائم ـ عجل اللّه تعالى فرجه ـ قيام كند، كتاب خدا را درحدواقعى آن خواهد خواند و مصحفى را كه على عليهالسلام نوشته بود، ارائه خواهد داد؛ مصحف على عليهالسلام به عنوان سپرده امامت به فرزندش، امام حسن مجتبى عليهالسلام رسيد و به عنوان ميراث امامت، از امامى به امام ديگر منتقل گشت كه سرانجام در اختيار آخرين و دوازدهمين امام شيعه قرار خواهد گرفت كه پس از ظهور خود، آن را به مردم ارائه خواهد نمود و وقتى ايشان قيام كند، آن مصحف به مردم آموخته مىشود.
دونسخه از قرآن نزد حضرت على عليهالسلام بود: نسخهاى كه در زمان پيامبر صلىاللهعليهوآله به املاى خود ايشان بود و الآن نزد امام زمان(عج) است و نسخه ديگر بعد از وفات پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله توسط حضرت على عليهالسلام نوشته شد، كه مانند قرآن فعلى ماست. اسلوب تأليف و عرضه قرآن برمهاجرين و انصار به توصيه پيامبراكرم صلىاللهعليهوآله بود. فرق بين دو نسخه فقط در ترتيب است.(39)
1 ـ بحارالانوار، ج 89، ص 97.
2 ـ همان، ج 40، ص 144 و ج 10، ص 117.
3 ـ سوره اعلى، آيه 18 و 19.
4 ـ بحارالانوار، ج 40، ص 138.
5 ـ همان، ص 187 و ج 89، ص 125.
6 ـ همان، ج 40، ص 135 و 151.
7 ـ شرح نهج البلاغه، ابن ابىالحديد، ج 1، ص 27.
8 ـ تاريخ قرآن، آيةاللّه معرفت، ص 85.
9 ـ ر.ك: تاريخ قرآن، دكتر راميار.
10 ـ تاريخ قرآن كريم، محمدباقر حجتى، ص 385.
11 و 12 ـ بحارالانوار، ج 89، ص 52.
13 ـ تاريخ وعلوم قرآن، ميرمحمدى زرندى، ص 144.
14 ـ مصاحف، سجستانى، ص 10؛ سيوطى مىنويسد: رأيت كتاب اللّه يزادفيه. (ر.ك: الاتقان، ج 1، ص 204 به نقل از تاريخ قرآن، دكتر راميار، ص 367.)
* ـ نسبت به تحريف يا از بين رفتن قرآن.
15 ـ الفهرست، ابن نديم، ص 30؛ تفسير ابن كثير، ج 4، ص 28؛ به نقل از افسانه تحريف، رسول جعفريان، ص 113.
16 ـ تاريخ قرآن، محمودراميار، ص 368.
17 ـ روح المعانى، آلوسى، ج 1، ص 22.
18 ـ تأسيس الشيعه لعلوم الاسلام، سيدحسن صدر، ص 317.
19 ـ تاريخ قرآن، معرفت، ص 86.
20 ـ الفهرست، ابن نديم، به نقل از لمحات من تاريخ القرآن، محمدعلى الاشيقر، ص 173.
21 ـ اوائل المقالات، ص 94.
22 ـ بحارالانوار، ج 89، ص 51 و ج 40، ص 155.
23 ـ بصائرالدّرجات، محمدبن حسن صفّار، ص 93.
24 ـ بحارالانوار، ج 92، ص88.
25 ـ تاريخ قرآن، معرفت، ص 86.
26 ـ الاتقان، ج 1، ص 100.
27 ـ رجاءالغفران فى مهمات القرآن، به نقل از تاريخ قرآن، دكتر راميار.
28 ـ بحارالانوار، ج 92، ص 88.
29 ـ همان، ص 40.
30 ـ تفسيرآلاءالرّحمن، محمدجواد بلاغى، ص 27.
31 ـ احتجاج، طبرسى، ج 1، ص 223.
32 ـ تاريخ قرآن كريم، محمد باقر حجتى، ص 413.
33 ـ تاريخ قرآن، محمود راميار، ص 379.
34 ـ تدوين القرآن، على كورانى، ص 338.
35 ـ تاريخ قرآن، محمود راميار، ص 368.
36 ـ ر.ك: تدوينالقرآن.
37 ـ تاريخ قرآن، معرفت، ص 85.
38 ـ پژوهشى پيرامون آخرين كتاب الهى، رجبعلى مظلومى، ص 88.
39 ـ تدوين القرآن، ص 351.